قدس آنلاین: صحبتهای جنجالی سعید راد، بازیگر سریال «دل» و عذرخواهی کارگردان و نویسنده این سریال از مردم، بار دیگر توجهات را به سوی تولیدات شبکه نمایشخانگی جلب کرده است. سعید راد که در یک سکانس عجیب پس از به هوش آمدن از کما، سرحال و پرانرژی از روی تخت بلند میشود و شروع به دعوا میکند، در سخنانی از حضور در این سریال اظهار پشیمانی کرده و دلیل پذیرش این نقش را تجربه بازیگری در سریالهای خانگی عنوان کرده بود. وی در صحبتهایش درباره این سکانس جنجالی گفته بود سناریوی کامل را در اختیار نداشته و هر بار سر صحنه چند صفحه از سناریو را میخوانده است. ماجرای ناقص بودن سناریو در سریالهای شبکه نمایشخانگی با صحبتهای حامد عنقا، نویسنده و تهیهکننده سریال «آقازاده» حساسیت برانگیزتر شد. او در گفت وگو با فریدون جیرانی عنوان کرده بود هیچکس فیلمنامه کامل این سریال را ندیده است و گاهی فیلمنامهای به وجود نمیآید. من به کارگردان زنگ میزنم و میگویم قرار است یک سکانسی بفرستم، تو اینجوری بگیرش! فیلمنامه بین من و بهرنگ توفیقی (کارگردان) پیشتر با تلفن بود و اکنون با ارسال ویس است و او سکانسی که اصلاً روی کاغذ نیامده را میگیرد.
حواشی پیرامون آب بستن به سریالهای شبکه نمایشخانگی با پایان یافتن سریال «دل» پررنگتر شد. بابک کایدان، نویسنده این مجموعه در گفتوگویی به مسائلی همچون اضافه شدن ۱۲ قسمت به فیلمنامه، ضعف در کارگردانی و انتخاب اشتباهی بازیگران اشاره داشت و از مردم عذرخواهی کرد.
در شرایطی که بسیاری معتقدند ضعف در فیلمسازی و سریالسازی ما به دلیل نبود فیلمنامههای خوب و قوی است، عدهای دیگر اما میگویند همه کاسه کوزهها را نباید بر سر فیلمنامهنویس شکست، گاهی یک فیلمنامه خوب قربانی اجرای بد میشود. حسین ترابنژاد، فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون که آثاری همچون «آبادان یازده ۶۰»، «ماجرای نیمروز، رد خون»، «دارکوب»، «ترور خاموش» و «سیانور» را در سینما و مجموعههای تلویزیونی «شرایط خاص»، «بیدار باش»، «شوق پرواز»، «پرده نشین» و «نفس گرم» را در کارنامه کاری خود دارد، درباره این موضوع با ما گفتوگو کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
این روزها بحث درباره ضعف فیلمنامههای سریالهای شبکه نمایشخانگی بالا گرفته است، عدهای دلیل نارضایتی مخاطبان از این سریالها را ضعف جدی فیلمنامه میدانند، به نظر شما مشکل اصلی در ضعف فیلمنامه است؟
به هر حال هر پروژهای شرایط خودش را دارد، مثلاً وقتی سریالی که قرار بوده در ۲۰ قسمت ساخته شود در ۴۰ قسمت ساخته میشود طبیعتاً ریتمش کند و ضعفهایش هویدا میشود؛ بنابراین نمیتوان به صورت کلی گفت سریالهای نمایشخانگی یا تلویزیون، ضعف فیلمنامه دارند. برای نمونه من فیلمنامهای برای تلویزیون داشتم که ناظر کیفی میگفت این فیلمنامه جزو بهترین کمدیهای سیاسی است که برای تلویزیون نوشته شده است، ولی وقتی همان فیلمنامه ساخته شد، خودم علاقهمند نبودم آن سریال را ببینم آنقدر که اجرای ضعیفی داشت. به نظرم فقط ضعف فیلمنامه نیست. امیر عربی از فیلمنامهنویسهای سینما و تلویزیون چند وقت پیش در مصاحبهای حرف خوبی زده بود. اینکه مشکل اصلی سینمای ما مشکل فیلمنامه نیست، مشکل تهیهکننده است. تهیهکننده نمیداند چه فیلمنامهای را انتخاب کند وگرنه هر کسی که اراده کند میتواند فیلمنامه بنویسد. ما به تعداد جمعیت کشور میتوانیم فیلمنامهنویس داشته باشیم، اما تهیهکننده خبره باید قوه تشخیص داشته باشد که چه فیلمنامهای را تهیه کند. اینکه گفته میشود مشکل اصلی سینما ما فیلمنامه است به نظرم حرف درستی نیست.
یعنی فیلمنامهنویسهای خوبی داریم که آثارشان دیده نمیشود؟
بله، یا اینکه در مرحله ساخت اتفاقاتی میافتد که ربطی به فیلمنامه ندارد. من در این زمینه خوششانس بودم و در تعداد کمی از کارهایم، کارگردان به کار لطمه زده است. معمولاً با کارگردانها و تهیهکنندههایی که تاکنون کار کردم، اکثرشان جزو فیلمسازان خوب بودهاند و از نتیجه کار یکی، دو کارگردان راضی نبودم، چون به زبان مشترک نرسیدیم در حالی که آن کارگردانها در کارنامهشان، کار خوب هم داشتهاند. واقعیت این است که چنین اتفاقاتی میافتد. برخی کارهای کمدی که در نمایشخانگی و سینما ساخته میشوند، فیلمنامههای خوبی دارند، اما کارگردان کمدی، بازیگر کمدی یا حتی فیلمبردار کمدی خوب کم داریم. به همان میزان که فیلمبردار کمدی خوب و بد داریم یا بازیگر کمدی خوب و بد داریم یا تدوینگر کمدی خوب و بد داریم، فیلمنامه کمدی خوب و بد هم داریم. پس تمام مشکلات یک فیلم بد به فیلمنامه برنمیگردد چنانکه گاهی از یک فیلمنامه خوب، فیلم بد ساخته میشود، چون کارگردانی آن ضعیف بوده است.
به نظر شما باید تخصصینویسی در حوزه فیلمنامهنویسی وجود داشته باشد؟
نویسنده باید آن حوزه را بلد باشد، مثلاً آقای سیروسمقدم، کار کمدی، ملودرام و پلیسی میسازد. این کارگردان ژانرهای مختلف را میشناسد و بلد است، ولی کارگردانهایی داریم که بلد نیستند و تلاش میکنند ژانرهای مختلف را تجربه کنند، ولی متأسفانه آزمون و خطای تجربه آنها را روی آنتن تلویزیون یا پرده سینما میبینیم.
شما یکی از دلایل ضعف سریالسازی را آب بستن به فیلمنامه در اجرا میدانید؟
ببینید ضعف فیلمنامهنویسی در سریالهای شبکه نمایشخانگی و تلویزیون یک آیتم مشخص ندارد. همانطور که عرض کردم در بعضی از کارها، کارگردان به دلیل شرایط مالی پروژه ۲۰ قسمت را در ۴۰ قسمت میسازد، مثل یکی از سریالهایی که در شبکه نمایشخانگی پخش و انتقادهای زیادی هم متوجه آن شد. از سوی دیگر کارگردانها سراغ متنهایی میروند که آنها را نمیفهمند. مثلاً کارگردانی که کمدیساز است و ملودرام نمیفهمد، میرود سراغ ملودرامسازی یا برعکس آن و این عوامل موجب میشود فیلمنامههای خوب ما هم خروجی خوبی نداشته باشند.
شما با این شیوه که چند سکانس از فیلمنامه یک سریال نوشته و سپس وارد مرحله اجرا میشود یعنی پیش از اتمام سناریوی کامل، ساخت سریال آغاز میشود، موافقید؟
به نظرم افرادی که میگویند با یک سکانس ساخت سریالی را شروع کردهایم، دارند بزرگنمایی میکنند. برای ساخت سریال باید طرح اولیه و مفصلی وجود داشته باشد تا گروه سازنده بدانند چارچوب کار چیست و در چه مسیری قرار است حرکت کنند، ضمن اینکه به نظر من باید نیمی از فیلمنامه آماده باشد. خودِ من این شیوه را که در حین تولید، ادامه کار نوشته شود را دوست دارم و معمولاً سر کارهایی میروم که این اتفاق برایشان میافتد، چون تعامل نویسنده با کارگردان بیشتر میشود. وقتی در زمان تولید، کار نوشته میشود، نویسنده اجرای بازیگر را میبیند و ادامه سریال را زندهتر مینویسد یا با توجه به ویژگیهای بازیگران میتواند به قصهها و شخصیتها پر و بال دهد. اگر هم سریال طولانیتر باشد نویسنده میتواند از اتفاقات روز در فیلمنامهاش بهره ببرد و ماجراهای روز را که در جامعه رخ میدهد در اثرش بگنجاند. من این شیوه را دوست دارم، ولی الزاماً نکته مثبتی نیست. جدا از اینکه من این شیوه کاری را دوست دارم یا ندارم، تلویزیون به فیلمنامه کامل بها نمیدهد. خودِ من بیشتر سریالهایی که کار کردم با حداکثر نصف فیلمنامه، کار کلید خورده است در حالی که دو فیلمنامه کامل سریال دارم که با من تسویهحساب کردهاند، ولی این فیلمنامهها بایگانی شدهاند و هیچوقت به تولید نرسیدهاند.
دلیلش چه بوده است؟
تغییر مدیریتهای مکرر در تلویزیون. فیلمنامهای که قرار باشد به صورت کامل نوشته شود حداقل ۹، ۸ ماه زمان میبرد، ولی عمر مدیریتی مدیران تلویزیون به طور متوسط ۶ ماه بیشتر نیست! وقتی سفارش کاری گرفته میشود تا نوشتن آن تمام شود، مدیر قبلی عوض شده و مدیر جدیدی روی کار آمده است. مثلاً سریالی در فضای کودک و نوجوان برای شبکه دو نوشتیم و زمانی که نگارش آن تمام شد مدیر گروه فیلم و سریال این شبکه تغییر کرد. مدیر جدید که آمد گفت این فیلمنامه را نمیخواهیم و آن را بایگانی کرد. دو ماه بعد، کاری مشابه همان فیلمنامه شروع به ساخت شد، چون مدیر جدید نمیخواست فیلمنامه مدیر قبلی را کار کند!
این اتفاقات موجب نمیشود روند سالم فیلمنامهنویسی دچار ضعف و نقصان شود، در حالی که باید بیش از نیمی از فیلمنامه یک مجموعه آماده باشد تا پروژه وارد مرحله تولید شود؟
الزاماً برای همه ژانرها این فرمول درست نیست. گاهی یک قصه تاریخی دارید یا داستانی کاملاً تخیلی، این جنس کارها اگر فیلمنامه آماده داشته باشد، بهتر است. حداقل در تولید صرفجویی میشود، ولی سریالهایی که با مسائل روزمره مردم سروکار دارند بهتر است فیلمنامه آنها همزمان با روند تولید نوشته شود و الزامی ندارد فیلمنامه به صورت کامل آماده شود تا کار کلید بخورد.
این بهروزنویسی فیلمنامه به شخصیتپردازی یا روابط عِلی و معمولی در گرههای قصه صدمه نمیزند؟
نویسنده باید روی قصه و شخصیتهای داستان مسلط باشد، مثلاً سریالهای خارجی همچون سریالهای ترکیهای که در صنعت سریالسازی پیشرفت قابلتوجهی داشتهاند، فیلمنامه سریالهایشان از قبل نوشته نمیشود. چند موقعیت قابل گسترش، چند شخصیت جذاب و تم و مضمون مشخص برای شروع دارند و موتور قصه راه میافتد و جلو میروند، هر شخصیتی که از نظر مخاطب جذابتر باشند آن را پرورش میدهند و از شخصیتهایی که قصه جذابی ندارند، کم میکنند. لزوماً این شیوه به کار لطمه نمیزند به این شرط که نویسنده حرفهای باشد و تعامل خوبی با کارگردان داشته باشد. اگر خیال نویسنده از مسائل مالی آسوده باشد و بداند دو سال باید روی یک پروژه کار کند، درگیر همان قصه میشود و ماجراها را با توجه به مسائل و شرایط روز جلو میبرد.
اگر وسط قصه بازیگر با شخصیت قصه دچار مشکل شود و آن درک نکند یا به دلیل نامعلوم بودن سرنوشت آن شخصیت از کار کنار بکشد، لطمه بزرگی به سریال نمیخورد چنانکه در برخی از سریالهای تلویزیونی به دلیل اختلاف بین کارگردان و بازیگر، آن شخصیت به طرز عجیب و غیرمعقولی میمیرد و از کار حذف میشود!؟
باید بین بازیگر، کارگردان و نویسنده تعامل وجود داشته باشد. به تازگی سر صحنه کاری بودم و بازیگر با سکانسی مشکل داشت، با هم صحبت کردیم و به نتیجه رسیدیم. این اتفاق ممکن است برای هر کاری رخ بدهد چه کاری که در تولید باشد و چه کاری که نوشته شده و سپس تولید شود.
شاید سریالهای ترکیهای مدل ارزشمندی برای الگوبرداری در سریالسازی نباشند، آیا مدل نگارش فیلمنامه همزمان با ساخت در تولید سریالهای شبکههایی همچون نتفلیکس یا HBO هم رخ میدهد یا آنها با فیلمنامه کامل و چارچوب مشخص، کار را کلید میزنند؟
من خیلی اطلاع دقیقی از شیوه سریالسازی هالیوودی ندارم. البته سریال لاست که سالها پیش جزو سریالهای پربیننده بود، از سریالهایی بود که استنباط من از جنس داستانپردازیاش این است که در دل تولید، نوشته شده بود، چون گرههای فیکی داشت که به جذابیت لحظهای کار کمک میکرد در حالی که در قسمتهای بعدی همان گرهها رها شدند، ولی آنقدر این سریال جذاب بود که شاید برای مخاطب باز نشدن آن گرهها اهمیتی نداشت. این نکته را بگویم که در سریالهای ترکیهای هم آثار خوب وجود دارد. کاری به مضامین آنها ندارم، ولی از نظر ساختاری، سریالهای درجه یک و دو هم دارند. سریالهای درجه یک و دو ترکیهای به این دلیل که تولیدشان صنعتی شده، قابل الگوبرداری برای ما هستند و میتوانیم از پروسه نگارش و تولیدشان استفاده کنیم.
اکنون هم در سریالهای شبکه نمایشخانگی ما الگوهای سریالهای ترکیهای دارد پیاده میشود، همین مثلثها و مکعبهای عشقی، نتیجه الگوبرداری از سریالهای ترکیهای است؟
خب فقط مضامین آنها دارد اقتباس میشود در حالی که ساختار و روش کارشان باید اقتباس شود. اینکه یک سریال ترکیهای، ۶ نویسنده دارد، نوع تعامل گروه نویسندگان مهم است. چرا در سریالهای ایرانی وقتی گروه نویسنده از دو نفر به سه نفر میرسد دعوایشان میشود و هر کسی میخواهد نظر خودش را اعمال کند؟ باید از ساختار سریالسازی ترکیهای یاد بگیریم که پروسه نگارش سریال در حال تولید چگونه است یا وقتی سریالی پخش میشود گروههای نظرسنجی بین مردم حضور پیدا میکنند و درباره شخصیتهای سریال و خرده قصهها، نظرسنجی میکنند، نتیجه این نظرسنجیها، ملاکی برای پررنگ یا کمرنگ شدن خردهداستانها میشود. اینها را باید اقتباس کرد وگرنه عشق مثلثی و عشق ضربدری نمیتوانند الگوی ما باشند، چون با فرهنگ ما همخوانی ندارد.
به عنوان نویسنده آثار سینمایی و تلویزیونی با دخالت و اظهارنظر تهیهکننده روی متن یا اجرا موافقید؟ تهیهکنندگان تا چه حدی میتوانند در محتوای اثر، صاحب نظر باشند؟
خب تهیهکننده با تهیهکننده فرق میکند، مثلاً من با افرادی نظیر سیدمحمود رضوی، جناب آقای مفید یا آقای تختکشیان کار کردهام که حضورشان در فیلمنامه بسیار مفید و مؤثر است. تهیهکنندگانی هم هستند که فقط پول میآورند و سرمایهگذار هستند. این آدمها خیلی نباید در فیلمنامه دخالت کنند، همانطور که نمیتوانند به فیلمبردار درباره شیوه کاریاش حرفی بزنند، یا در مورد طراحی صحنه نظر بدهند، اجازه ندارند در مورد کار فیلمنامهنویس هم اظهارنظر کنند، در همین حد که درباره کلیت کار، پیشنهاد بدهند.
آیا فیلمنامهنویسی در سینما و تلویزیون ما انحصاری شده است؟
نه. برایتان یکی از دوستانم را مثال میزنم. مثلاً آقای احسان جوانمرد بدون هیچ ارتباطی در سینما و تلویزیون تصمیم گرفت وارد عرصه فیلمنامهنویسی شود. آنقدر تلاش کرد و با شوراهای تلویزیون جنگید تا سریال «بانوی عمارت» را نوشت. آن کار موفق شد و اکنون با آقای فتحی دارد کار میکند. نویسنده اگر توانایی داشته باشد، ورود به عرصه فیلمنامهنویسی کار سختی نیست. ممکن است در کارهای اول به او میدان ندهند، مثلاً طرح خوبی نوشته باشد، پولش را بدهند و بگویند ما فیلمنامهنویس میآوریم که کار را بنویسد، ولی پس از دو، سه تا طرح خوب، خودش وارد ماجرا میشود، چون اکنون در سینما و تلویزیون به شدت کمبود فیلمنامهنویس داریم. من اعتقادی به انحصاری شدن این حوزه ندارم.
در شرایط سینما و تلویزیون ما، نویسندگی به صورت گروهی بهتر است یا انفرادی؟
از نظر من سریال را نباید به تنهایی نوشت. سریالهایی که خودم نوشتهام اکثراً ماحصل کار گروهی بوده است. در آثاری هم که فقط اسم من به عنوان فیلمنامهنویس نوشته شده لطف دوستانی بوده که نخواستند اسمشان در تیتراژ بیاید. مثلاً سریال «فوقسری» را با آقای فخیمزاده طراحی کردیم، ولی ایشان اسمشان را در بخش فیلمنامه نیاوردند. سریالنویسی را کار گروهی میدانم و به نظرم کار انفرادی نیست. مواجهه ناگهانی با هزار صفحه متن، ذهن پیچیده و فعالی میخواهد که من این توانایی را ندارم.
نظر شما